سرگشته دلی دارم، در وادی ِ حیرانی
آشفته سری دارم، زآشوب پریشانی

طبعی است مشوّش‌تر، از باد خزان در من
وز باد گرو برده، در بی‌سر و سامانی

از یاد زمان رفته، آن قلعه ی متروکم
تن داده به تنهایی، خو کرده به ویرانی

کورم من و سوتم من، پرورده‌ی لوتم من
روح برهوتم من، عریان و بیابانی

تا خود نفسی دارم، با خود قفسی دارم
زندانی و زندانم، زندانم و زندانی

از وهم گران‌بارم، چندان که نمی‌یارم
تا تحته برون آرم، زین ورطه‌ی توفانی

فرق است میان من، وین زاهدک پر فن:
پیشانی او بر سنگ، من سنگ به پیشانی

من باد بیابانم، خاشاک می‌افشانم
در دشت و نمی‌دانم، در باغ، گل افشانی

سرگشتگی ام چون دید، چون حوصله‌ام سنجید

میراث به من بخشید، آواره‌ی یمگانی




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بنیاد مهندسی آفرینش مدار - مهام Patricia سریال های ترکی جدید زیباترین حج فلسفه و کلام دانش و بینش مواد شیمیایی دوربین های دیجیتال Deirdre ایران رسانه ، رسانه ای متفاوت